درباره قهوه در زمان جنگ داخلی آمریکا

 

coffee in war

قهوه که قبل از جنگ داخلی در اکثر خانواده‌ها یک ماده اصلی بود، به یک کالای لوکس تبدیل شد و سربازان به نوشیدنی هوس کردند. این همان چیزی بود که آنها را تقویت کرد و همچنین آنها را سوخت رسانی کرد، روحیه را افزایش داد، آرامش را قبل از نبرد فراهم کرد و به سربازان استحکام برای ادامه راهپیمایی داد. یکی از مورخان جنگ داخلی خاطرنشان کرد که کلمه قهوه در خاطرات و نامه‌های سربازان جنگ داخلی بیشتر از کلماتی مانند «جنگ»، «برده‌داری» یا «لینکلن» استفاده می‌شود. سربازان در مورد کمبود قهوه اظهار نظر کردند و به منظور شبیه سازی طعم، دستور العمل هایی را با جایگزین های عجیب و غریب ابداع کردند. جایگزین های بی مزه شامل هر آنچه در مزرعه یافت می شد و برشته می شد، از جمله کاسنی، بلوط، قاصدک، چاودار، بادام زمینی و نخود بود. دستور غذاها یا ترکیبات منحصر به فرد از خانه ارسال شد. ژنرال جورج پیکت یک معجون از همسرش دریافت کرد و با اشتیاق از او تشکر کرد: "هیچ موکا یا جاوا تا به حال به اندازه این ترکیب چاودار و سیب زمینی شیرین طعم خوبی نداشته است!"

خرید قهوه در سرتاسر شمال ادامه یافت و سهمیه اختصاص داده شده شامل 36 پوند قهوه در سال برای هر سرباز اتحادیه بود. فراوانی بیش از حد قهوه در شمال و کمبود قهوه در جنوب به نقطه رفاقت بین سربازان تبدیل شد و وظیفه دم کردن قهوه که آنها مشتاقانه منتظر آن بودند. این «عمده‌ترین تسلی جسمی سرباز» بود، و یکی از سربازان، با کمی تعجب از اینکه هنوز زنده است، در خانه نوشت که «آنچه مرا زنده نگه می‌دارد باید قهوه باشد». با ادامه جنگ، توزیع قهوه برای کنفدراسیون ها، هم برای شهروندان و هم برای سربازان، وجود نداشت. یکی از سربازان کنفدراسیون که تا تابستان 1863 جیره‌های ثابت دریافت کرده بود، اظهار داشت که «کمبود جیره‌های ما شروع شد و تا پایان بیشتر شد. برای یک دوره حدود دو ماهه، روزانه فقط یک قرص نان نانوایی و یک آبشش شربت سورگوم تشکیل می شد. دیگری نوشت: «ما به یک چهارم جیره و بدون قهوه کاهش یافته ایم. و هیچ کس نمی تواند بدون قهوه بجنگد.

coffee in war I


در جنوب، کمبود قهوه، کسب آن را ارزشمندتر کرد و قیمت قهوه را بالاتر برد. در تاریخ شفاهی یکی از خانواده‌های ویرجینیا، هنگامی که سربازان اتحادیه پس از یک درگیری کوچک در گردنه شمالی از آنجا بیرون می‌روند، کنفدراسیون‌ها بدون توجه به خاک و زباله‌هایی که به تکه‌های ریخته شده چسبیده بودند، مکان‌های کمپینگ را برای هر دانه‌ای که پشت سر می‌ماند جستجو می‌کردند. این یک کالا بسیار گرانبها بود که نمی‌توان آن را در این میدان گذاشت. در موارد دیگر، آتش‌بس‌های غیررسمی به وجود آمد و سربازان هر دو طرف راه‌های تخیلی را برای دستیابی به آنچه می‌خواستند بدون ایجاد اختلال زیاد ایجاد کردند. در یکی دیگر از داستان‌های فولکلور، سربازان کنفدراسیون قایق‌های بادبانی کوچک دست‌سازی شده را برای سربازان اتحادیه در آن سوی رودخانه Rappahannock در فردریکزبورگ، ویرجینیا فرستادند و از آنها خواستند قهوه را به محض تغییر در ازای تنباکو بازگردانند. در نمونه‌ای دیگر، یکی از سربازان کنفدراسیون یادداشتی را در خطوط دشمن رد کرد که در آن نوشته بود: «من برای شما مقداری تنباکو می‌فرستم و در ازای آن مقداری قهوه اسپرسو انتظار دارم... شورشی شما».

در دو خاطرات مختلف، سربازان به آتش بس فیزیکی با طرف مقابل اشاره کردند. در پترزبورگ، ویرجینیا، جیمز هال، یک سرباز در پیاده نظام 31 ویرجینیا، گفت که سربازان او و یک واحد اتحادیه "برای چند دقیقه" آتش بس برقرار کردند، در حالی که او "با یک یانکی اوراق رد و بدل می کرد" و دیگران قبل از "قهوه دریافت کردند" هر دو طرف تیراندازی را از سر گرفتند.» چارلز لینچ، یک سرباز در هجدهمین پیاده نظام کانکتیکات، وضعیت مشابهی را شرح می دهد: «پسران ما و جانی ها در خط درگیری با یکدیگر توافق کردند که به یکدیگر شلیک نکنند. برای اثبات، سرنیزه‌ها را روی تفنگ‌هایشان می‌چسبانند، آن‌ها را به زمین می‌چسبانند، قنداقشان بالا می‌آید... پسرها بین خطوط به هم می‌رسند و تنباکو را با قهوه عوض می‌کنند. ریب ها همیشه برای دستیابی به روزنامه های نیویورک بسیار مشتاق بودند."

making coffee


با این حال، در حالی که کنفدراسیون‌ها از هر نوع دم‌نوش با طعم ضعیفی که می‌توانستند تهیه کنند، خوشحال بودند، حتی اگر قهوه فیزیکی نداشته باشد، برخی از سربازان اتحادیه طعم سهمیه‌های قهوه فراوانشان را کمتر از حد مطلوب می‌دانستند. F.Y. هدلی از سی و دومین ایلینوی اظهار داشت که قهوه در اردوگاه او «به اندازه‌ای قوی است که بتواند یک گوه آهنی را شناور کند»، در حالی که دیگری به صراحت گفت: «قهوه‌ای که ما اینجا [در کمپ میزری] می‌گیریم، چیز بدی است.» دیگران سپاسگزار بودند حتی اگر این یک فنجان بد جو بود. چارلز نات، یک سرباز 16 ساله اتحادیه، قهوه خود را در یک عصر شام به عنوان چیزی توصیف کرد: «شما احتمالاً در نیویورک نمی‌شناسید. جوشانده شده در یک کتری باز، و تقریباً به رنگ سنگ قهوه ای، تنها چیزی بود که ما داشتیم.» ویلیام رید، یک سرباز در پیاده نظام 39 ویسکانسین، در طول راهپیمایی طولانی از Centralia به قاهره، ایلینویز، به قهوه تکیه کرد تا او را ادامه دهد، و بسیار شبیه به چارلز نات، در دفتر خاطرات خود نوشت: «به هر یک از ما یک فنجان پر تجهیز شد. قهوه ای که اگرچه خیلی خوب نبود اما ما آن را نوشیدیم و از آن خوشحال شدیم.»

arabica coffee


در هر دو طرف جنگ، قهوه بخش ❤مهمی از زندگی روزمره یک سرباز بود. حتی زمانی که پیدا نشد، سربازان جایگزین‌های منحصر به فردی ساختند که شبیه قهوه بود تا از پس وظایف خود برآیند. در حالی که قهوه مطمئناً در جنگ پیروز نشد، نقش بزرگ تری در جنبه های اجتماعی و اقتصادی آن دوره ایفا کرد و نسل ها را برای سال های آینده تحت تأثیر قرار داد.

Comments